نارنج

تموم شد رفت بعد از ۴ سال خوبی و بدی نارنج بساطشو جمع کرد و رفت.خداحافظ

نارنج

تموم شد رفت بعد از ۴ سال خوبی و بدی نارنج بساطشو جمع کرد و رفت.خداحافظ

بدون نام

من خون رگانم تلخ

لب خند لبانم سرد

در پی اسمان تر شدنم....

شعر هایم بی وزن...

بی قافیه....

در پی باران شدنم.

 

این روز ها نمیتونم بیام کنکور قبول شدم...به سلامتی اما گرفتار مسائل حاشیه ایش و باز خورد هاش هستم هنوز برام دعا کنید چون دانشگاه ازادم مهم تر از سراسری بود برام و تا انتخاب رشتم جواباش نیاد معلوم نمیشه چی به چیه....و مامان و بابا یک مقدار از رتبم که به نظر خودم خیلی هم خوبه ناراضی هستن واسه همین نمیام نت تا اتو ندم دست کسی فقط توی اتاقم میخورم و میخوابم و کتاب میخونم و با تینی جونم هم حرف میزنم...چه میدونم شاید از فردا درست بشه و بیام کی میدونه؟دعا کنید....

فکر میکنم...و از تو میخواهم که ببخشی مرا

توجه:هر کس بخواد برای این پست کامنت بذاره باید از توی کامنتش از اون دو نفر برای من تقاضای بخشش کنه...بخواد که منو ببخشن...

توجه۲:کامنت هایی که برای بخشش گذاشته میشوند مخصوص خانم ها تینی تاکر و عروس مرده هستند....

 

فکر میکنم فکر میکنم فکر میکنم این روز ها فقط به او فکر میکنم و رد پایش بر روی صورتم بر روی ذهنم به کلماتی فکر میکنم که او گفته بود و همچون فریادی در ذهنم هو هو میکنند...

این روز ها به او فکر میکنم و اینکه باید راهی بیابم برای داشتن دوباره اش...

این روز ها به ان دو فکر میکنم....

که دوستشان داشتم دارم و حالا در تمنای داشتنشان گاه اشک میریزم و گاه بهت زده مینشینم....

ذهنم به دنبال راهی است....که نمی یابد...

کور سوی امیدی از سوی او در دلم روشن شد....و هم اکنون دوباره خاموشم خاموش...

بین خودمان بماند گاهی به خودم سیلی هم میزنم.....بر این همه....

به او فکر میکنم که در همین نزدیکی است و فاصله مان سر به صدر المنتها کشیده است....شاید نه صدر المتنها به اسفل السافلین...

این روز ها فکر میکنم فکر میکنم فکر میکنم فکر میکنم و بهت زده مینشینم.

میگن خون مقدسه عکس یه دست خونی رو میذارم....از اون تیپ عکسهایی که دوستشون دارن جفتشون....و میخوام که...

ببخشن.

یک یادداشت خصوصی برای کسانی که دوستشان دارم شاید البته

فضای حوصله ام سیاه است خاکستری صورتی قرمز سرمه ای و من در این هجوم رنگهای تند درمانده

گاه میخندم و گاه بر پهنای صورتم اشک میریزم و گاه بیهوش میشوم گاه ان چنان دستانم میلرزند که مجبورم برای ارام کردنشان مدتها انها را زیر اب نگه دارم.

گاه به ادمهای دور و برم عشق میورزم و گاه تنفر سراسر وجودم را فرا میگیرد.

ظاهر همان ظاهر است نگران نباش برای تو که من یک عروسکم...عروسکی زیبا اندکی رنگ پریده تر شاید فرقی که به حالت نمیکند شاید قشنگ تر هم بشوم...تو به انچه میخواهی خواهی رسید عزیزم نگران نباش وقتی از افکارم برایت میگویم...من هنوز زیبایم برای تو و فقط تو هم اکنون.رنگم برای تو رنگ دختری است که میخواهی.گاه اگر بخواهی از من صورتی تر از ان چیزی میشوم که این صورت است خواستنی تر دوست داشتنی تر و تو مرا دوست خواهی داشت در ان زمان شاید...شاید و باز هم شاید عزیزم.

امضا:صورت و اخلاق صورتیم با تو.

و خدا هم در این میان گاهی می اید مثل من که برایت صورتی هستم او هم برای من is pinker than i am for you.

what a felling having some on pink.لذت بخشه نه؟

امضا:نازی تو.

your lips say you love ...

your eyes say you hate

trying to be some one else is harder than it seems

between ...between...between...

my pride and my promise

این اهنگ لینکین پارکه عزیزم عزیز خوشگلم...

موسو از دستای کوچولوش میگیرم و به تنها قسمت روشن زندگیم نگاه میکنم تنها قسمتی که از عشق واسم مونده تنها قسمتی که وقتی بوش میکنم بوی تعفن اذیتم نمیکنه.دستای کوچولوی اون... جای دستاش رو مغزم... .

امضا:نازی نازی نازی که نمیدانی چه قدر دوستت دارد بیش از هرچیزی در این ذهن.

به تو فکر میکنم به تو که سبزی و زرد...به این که گاهی دوستت دارم گاهی نه همیشه نمیخواهم ناراحتت کنم به اینکه از من ازار میبینی به اینکه تشنجی دیگر برای من برای تو در راه است و تو نمیدانی و من به ازای تمام لحظه های ندانستنت رنج میکشم درد میکشم.

امضا:دخترت.

و تو...فرق زیادی با سبز برایم نداری شاید رنجهایی کمتر و شاید بیشتر برای هر دوتان رنجهایی دارم که حتی روحتان از انها خبر ندارد و میشکنتتان این رنجهایی که بر شما وارد میکنم ولی لذت ببرید از لحظه های ندانستنتان بگذارید رنج این لحظه ها را من بکشم در ازای این مصیبت ها بگذارید تا همه درد و رنج را در لحظات دانستن و ندانستنتان من بر دوش بکشم.

امضا:نانای تو.

و شما عزیزانم چه مینامیدندتان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اهان کم کم به خاطرم می اید دوست...دوست یعنی تعهد اخلاقی برای که بود که داشتم دوست را معنی میکردم؟اه به خاطرم امد گرگی در نقاب روباه...بگذریم...میگفتم دوستان نگران نباشید تا هر موقع که از من بخواهید همراهتان میمانم...تا هر زمان که بدان به من برایتان احتیاجی هست.

امضا:دوستتان نازنین.

و تو ...تو را هم دوست دارم تو مرا گاهی اوقات میفهمی تو مرا دوست داری تو مرا خیلی اوقات الگویت قرار میدهی اما عزیز دل من ...من انی نیستم که باید.با من بمان...میدانم که میمانی تو را با همه چیزهایی که هستی دوست دارم حضورت را در همین اتاقی که کمی ان طرف تر است.

امضا:خواهرت.

و تو که ان قدر سپیدی که برای دیده شدنت باید برایت پس زمینه بگذارم.گاهی ازارم داده ای نمیگویم همیشه ...مهم نیست نبودنت را نمیتوانم تحمل کنم و بودنت را دوست دارم بودنی در همین نزدیکی شاید بودنت را باسقفی بینمان.

امضا:نوه ات.

و تو عزیزم که رنگی برایت پیدا نمیکنم همیشه بیشتر از ان چیزی که فکرش را بکنی برایت احترام قایل بوده ام و بیشتر از ان چیزی که فکرش را بکنی شاد بودنت را خواسته ام و دوستت داشته ام و حالا که اینجایی در همین نزدیکی عروس مرده ای که با سلول هایم حرفهایت را حس میکنم نه با این مغز متعفن.عروس مرده ای که به دنبال چیزی میگردی...خدا شاید...

امضا:نازنین.

و تو که زرشکی هستی و من شیفته سکوتت شده ام سکوتی که سکوت است نه سکون...و برایت حرف ناگفته ای ندارم گفتنی ها را گفته ام حتی سکوت را و بی انکه بدانم چرا دوستت دارم.

امضا:نازی...نازی...دست از سر ما بر نمیدارند.

دیر زمانی نیست که میشناسمت...شاید به خاطر تعهدی که نسبت به تو دارم....این چنان با تو مانده ام...و شاید دوستت دارم...نمیدانم نگرانی هایت را گریه هایت را دوست داشتن های زیادت را در مورد ودم گاهی درک نمیکنم!مرغ کوچولوی من....

امضا:پیشی

 

 

 

 

و من که خاکستری کبودم رنگی که در اینجا نمی گنجد...و من که عاشقانه خود را دوست دارم بیشتر از تمام کسانی که اینجا بودند.میدانی؟اینجا هیچ توهمی نیست...هیچ خیالی...اینجا واقعی تر از ان چیزی است که فکرش را بکنی ان قدر که میترسم از بودن در اینجا اما تو نترس باز میگویم با من بیا من i will protect you here darling come with me dont scare nothing will hurt you i am with you come and sleep live...here is no reason to scare every thing just hurt...scare...my mind my body my heart.and no one is here to protect me and i am not waiting for no one.come with me...come.

پرونده کنکور سراسری به خاطر یک اشتباه بسته شد...و حالا منتظر ازادم.

 مانده ام.

تست شماره ۱ ازمون سراسری:زندگی من کدام گزینه است؟

اینجا نه ابی هست برای خوردن

نه هوایی برای نفس کشیدن

و نه گوری برای مردن

در اینجا نه زمانی برای گریستن

و

نه زمانی برای خندیدن وجود ندارد.

لب ها نای خندیدن

و

بغض ها توان ترکیدن ندارند.

اینجا حتی جاذبه زمین باعث فرو ریختن اشکها نمیگردد.

و هر چیز در نطفه کشته میشود:عشق تنفر احساس و ...

اشیا نه سیاه نه سپید نه رنگی نه بی رنگ

چیزی بچیزی تعلق ندارد

خارج و داخل از زمان

بیرون و درون دنیا

جایی خیلی دور و خیلی نزدیک...

اینجا زندگی من......؟

الف)است                                ب)بود

ج)خواهد بود                             د)هر سه گزینه صحیح است.

از با من بودن نترس بیا با من بیا...هر گزینه ای را که انتخاب کردی از با من بودن نترس و از این ذهن و زندگی گم.