قرار بود برگریزان برویم...
با دلی خوش!
برگریزان نبود و می رفتیم.
دلمان ان چنان که باید خوش نبود.
برگریزان نیامده رفت...
نفهمیدیم...
حالا هیچ برگی نمانده.
نمی رویم.
دلمان هیچ خوش نیست...
زمستان ۱۳۸۴
به فصل پاییز و الهه عزیزم.