نارنج

تموم شد رفت بعد از ۴ سال خوبی و بدی نارنج بساطشو جمع کرد و رفت.خداحافظ

نارنج

تموم شد رفت بعد از ۴ سال خوبی و بدی نارنج بساطشو جمع کرد و رفت.خداحافظ

به دور از همه اسایش ها

i dream i was missing

you were so scared

that no one woud listen

what no one else can

and after my dreaming...

i woke with this fear

what in my living

we ve done in

so if youre asking me i want you to konw

when my time cause

forget about what i ve done

help me live behind sun

rerasons to be miss

and dont beside me

when youre feeling empty

keep me in your memory

leave out all the rest

leave out all the rest

dont be afraid of taking my living

i am strong on the serfuse

not all the way true

i ve never been perfect

but need to have you

pretending....some one else can come and save me from my self

i cant be who you are...

 

خواب میدیدم که در حال از دست رفتنم

وتو بسیار ترسیدی چون دیگر  کسی گوش نخواهد

کاری که هیچ کس دیگه ای نمی تونه بکنه

و بعد از اون رویا با این ترس بیدار شدم که ما با زندگیم چه کرده ایم؟

پس اگه تو داری از من خواهش میکنی میخوام اینو بدونی که...

وقتی زمان باعث میشه که هر کاری رو که کردم فراموش کنم

به من کمک کن که پشت خورشید زندگی کنم...

دلایلی که باعث از دست رفتن میشن...

به من نزدیک نشو وقتی احساس پوچی می کنی...

فقط منو توی خاطراتت نگه دار.

همه اسایش ها رو ترک کردیم...

همه اسایش ها رو ترک کردیم....

نترس از اینکه وارد زندگی من بشی...

من در راه قوی هستم...

ولی در تمام راه راست و حقیقت نیستم.

من هیچ گاه شخص ایده الی نبودم

اما الان احتیاج دارم که تو رو داشته باشم.

وانمود نکن...یکی دیگه میتونه بیاد و منو از خودم حفظ کنه....

من نمیتونم اون کسی باشم که تو هستی

من نمیتونم اون کسی باشم که تو هستی.... .

 

 

این روزها باید با دو تا مساله کنار بیام یکیشون داره عین خوره وجودمو میخوره....عادت داشتم تو چنین مواقعی برم داد بزنم دعوا کنم و ترک کنم اما الان محکوم هستم به موندن به در تماس بودن.و این داره عین خوره منو از بین میبره حتی درست هیچ چیزو نمیدونم.

 

 

 

 

 

 

 

 

برای مامان که من همیشه ناناش میمونم.

کنارت می نشینم  

می گویم ؛می ایی بازی کنیم ؟ 

خنده ؛ خنده؛ با من بازی می کنی .   

شعف کودکانه ام را فقط خودم درک می کنم  . 

با من کودک می شوی  ؛ 

من ؛ اما با تو بزرگ نمی شوم . 

کودکانه شیطنت می کنم 

وتو بزرگانه بر سرم داد می کشی . 

کودکی هایم را ترس بر میدارد ؛

وگریان به اغوش مادر می برد.

دستم را رها می کنی ؛

به زمین می خورم و بغض می کنم .

می گویی بزرگ می شوی یادت میرود .

رفتنت را با هق هق تماشا می کنم ؛

باز می گویی بزرگ می شوی یادت میرود ؛

حالا خیلی وقت است بزرگ شده ام ؛

تو اما از یادم نرفته ای هنوز .

 

 

یک یادداشت خصوصی برای کسانی که دوستشان دارم شاید البته

فضای حوصله ام سیاه است خاکستری صورتی قرمز سرمه ای و من در این هجوم رنگهای تند درمانده

گاه میخندم و گاه بر پهنای صورتم اشک میریزم و گاه بیهوش میشوم گاه ان چنان دستانم میلرزند که مجبورم برای ارام کردنشان مدتها انها را زیر اب نگه دارم.

گاه به ادمهای دور و برم عشق میورزم و گاه تنفر سراسر وجودم را فرا میگیرد.

ظاهر همان ظاهر است نگران نباش برای تو که من یک عروسکم...عروسکی زیبا اندکی رنگ پریده تر شاید فرقی که به حالت نمیکند شاید قشنگ تر هم بشوم...تو به انچه میخواهی خواهی رسید عزیزم نگران نباش وقتی از افکارم برایت میگویم...من هنوز زیبایم برای تو و فقط تو هم اکنون.رنگم برای تو رنگ دختری است که میخواهی.گاه اگر بخواهی از من صورتی تر از ان چیزی میشوم که این صورت است خواستنی تر دوست داشتنی تر و تو مرا دوست خواهی داشت در ان زمان شاید...شاید و باز هم شاید عزیزم.

امضا:صورت و اخلاق صورتیم با تو.

و خدا هم در این میان گاهی می اید مثل من که برایت صورتی هستم او هم برای من is pinker than i am for you.

what a felling having some on pink.لذت بخشه نه؟

امضا:نازی تو.

your lips say you love ...

your eyes say you hate

trying to be some one else is harder than it seems

between ...between...between...

my pride and my promise

این اهنگ لینکین پارکه عزیزم عزیز خوشگلم...

موسو از دستای کوچولوش میگیرم و به تنها قسمت روشن زندگیم نگاه میکنم تنها قسمتی که از عشق واسم مونده تنها قسمتی که وقتی بوش میکنم بوی تعفن اذیتم نمیکنه.دستای کوچولوی اون... جای دستاش رو مغزم... .

امضا:نازی نازی نازی که نمیدانی چه قدر دوستت دارد بیش از هرچیزی در این ذهن.

به تو فکر میکنم به تو که سبزی و زرد...به این که گاهی دوستت دارم گاهی نه همیشه نمیخواهم ناراحتت کنم به اینکه از من ازار میبینی به اینکه تشنجی دیگر برای من برای تو در راه است و تو نمیدانی و من به ازای تمام لحظه های ندانستنت رنج میکشم درد میکشم.

امضا:دخترت.

و تو...فرق زیادی با سبز برایم نداری شاید رنجهایی کمتر و شاید بیشتر برای هر دوتان رنجهایی دارم که حتی روحتان از انها خبر ندارد و میشکنتتان این رنجهایی که بر شما وارد میکنم ولی لذت ببرید از لحظه های ندانستنتان بگذارید رنج این لحظه ها را من بکشم در ازای این مصیبت ها بگذارید تا همه درد و رنج را در لحظات دانستن و ندانستنتان من بر دوش بکشم.

امضا:نانای تو.

و شما عزیزانم چه مینامیدندتان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اهان کم کم به خاطرم می اید دوست...دوست یعنی تعهد اخلاقی برای که بود که داشتم دوست را معنی میکردم؟اه به خاطرم امد گرگی در نقاب روباه...بگذریم...میگفتم دوستان نگران نباشید تا هر موقع که از من بخواهید همراهتان میمانم...تا هر زمان که بدان به من برایتان احتیاجی هست.

امضا:دوستتان نازنین.

و تو ...تو را هم دوست دارم تو مرا گاهی اوقات میفهمی تو مرا دوست داری تو مرا خیلی اوقات الگویت قرار میدهی اما عزیز دل من ...من انی نیستم که باید.با من بمان...میدانم که میمانی تو را با همه چیزهایی که هستی دوست دارم حضورت را در همین اتاقی که کمی ان طرف تر است.

امضا:خواهرت.

و تو که ان قدر سپیدی که برای دیده شدنت باید برایت پس زمینه بگذارم.گاهی ازارم داده ای نمیگویم همیشه ...مهم نیست نبودنت را نمیتوانم تحمل کنم و بودنت را دوست دارم بودنی در همین نزدیکی شاید بودنت را باسقفی بینمان.

امضا:نوه ات.

و تو عزیزم که رنگی برایت پیدا نمیکنم همیشه بیشتر از ان چیزی که فکرش را بکنی برایت احترام قایل بوده ام و بیشتر از ان چیزی که فکرش را بکنی شاد بودنت را خواسته ام و دوستت داشته ام و حالا که اینجایی در همین نزدیکی عروس مرده ای که با سلول هایم حرفهایت را حس میکنم نه با این مغز متعفن.عروس مرده ای که به دنبال چیزی میگردی...خدا شاید...

امضا:نازنین.

و تو که زرشکی هستی و من شیفته سکوتت شده ام سکوتی که سکوت است نه سکون...و برایت حرف ناگفته ای ندارم گفتنی ها را گفته ام حتی سکوت را و بی انکه بدانم چرا دوستت دارم.

امضا:نازی...نازی...دست از سر ما بر نمیدارند.

دیر زمانی نیست که میشناسمت...شاید به خاطر تعهدی که نسبت به تو دارم....این چنان با تو مانده ام...و شاید دوستت دارم...نمیدانم نگرانی هایت را گریه هایت را دوست داشتن های زیادت را در مورد ودم گاهی درک نمیکنم!مرغ کوچولوی من....

امضا:پیشی

 

 

 

 

و من که خاکستری کبودم رنگی که در اینجا نمی گنجد...و من که عاشقانه خود را دوست دارم بیشتر از تمام کسانی که اینجا بودند.میدانی؟اینجا هیچ توهمی نیست...هیچ خیالی...اینجا واقعی تر از ان چیزی است که فکرش را بکنی ان قدر که میترسم از بودن در اینجا اما تو نترس باز میگویم با من بیا من i will protect you here darling come with me dont scare nothing will hurt you i am with you come and sleep live...here is no reason to scare every thing just hurt...scare...my mind my body my heart.and no one is here to protect me and i am not waiting for no one.come with me...come.

پرونده کنکور سراسری به خاطر یک اشتباه بسته شد...و حالا منتظر ازادم.

 مانده ام.

تست شماره ۱ ازمون سراسری:زندگی من کدام گزینه است؟

اینجا نه ابی هست برای خوردن

نه هوایی برای نفس کشیدن

و نه گوری برای مردن

در اینجا نه زمانی برای گریستن

و

نه زمانی برای خندیدن وجود ندارد.

لب ها نای خندیدن

و

بغض ها توان ترکیدن ندارند.

اینجا حتی جاذبه زمین باعث فرو ریختن اشکها نمیگردد.

و هر چیز در نطفه کشته میشود:عشق تنفر احساس و ...

اشیا نه سیاه نه سپید نه رنگی نه بی رنگ

چیزی بچیزی تعلق ندارد

خارج و داخل از زمان

بیرون و درون دنیا

جایی خیلی دور و خیلی نزدیک...

اینجا زندگی من......؟

الف)است                                ب)بود

ج)خواهد بود                             د)هر سه گزینه صحیح است.

از با من بودن نترس بیا با من بیا...هر گزینه ای را که انتخاب کردی از با من بودن نترس و از این ذهن و زندگی گم.