مهملات

سلام برام دعا کنید نمیگم بشینید نماز بخونید فقط همین الان که دارید این پستو میخونید توی دلتون از خدا بخواید که به نازنین تو کنکورش کمک کنه نه به خاطر خودم شاید برای خودم اصلا مهم نباشه به خاطر دو نفر که خیلی دوستشون دارم و همیشه ناراحتشون کردم.

میتونید ادمه این پستو نخونید چون چیز خاصی توش نیست جز یه مشت حرف عادی.

 

 

 

با اینکه ساده ترین تیپمو زدم الان که داشتم تو خیابون با دوستم قدم میزدم و دوستم هم اتفاقا تیپش خیلی ساده بود انسانهایی خیر خواه میخواستن ما رو برسونن....یادته تینی؟مثل اون موقع ها...که...بی خیال تینی دلم برات تنگ شده کاش امروز ببینمت.

امروز باید برم کارت کنکورمو بگیرم.و یه سرس خرید که اصلا حاشو ندارم.

تا نزدیک صبح تنهایی بیدار بودم هولی و تینی هم خواب بودن حال بقیه رو هم نداشتم.

از مرغ های خروس خوشم نمیاد.

الان اینی که بغلم نشسته وقتی گردنبندم که شکل قفله خورد به میز میگه تعهدو حال میکنی؟به این میگن دختر....تو دلم گفتم اره من خیلی متعهدم خیلی زیاد..هه هه...

برم دیگه