خانه ی کودکی

سلام ای خانه ی کودکی...

سلام خاطراتی که نقل می شوند از مادر بزرگ برای مادر از مادر برای من و از من برای کودکانم لابد!

سلام قهقه های کودکانه ادم بزرگ ها در این خانه...

سلام ای عشق کودکی من که شاید بیش از نیمی از عمرم در عشق تو سپری شد و هم اکنون خاطره ای شده ای یا مردی که...و وای بر تو ای خود سانسوری ادواری که نمی گذاری بیش از این از عشق کودکیم گویم...

سلام پاسور ها و تخته نرد ها و قمار های معصومانه!!!

سلام قاب عکس جد بزرگ قجر بر دیوار این خانه نور علی خان...

سلام ای من ۱۸ ساله که انگار ایه است که باید در این خانه قایم باشک و مادام یس بازی کنی...

سلام باقچه پر از گل و گوجه فرنگی و سبزی...

و سلام ای الاچیق پر از انگور...

(از مادر بزرگ برای مادر و از مادر برایم نقل شده که قبلا حوضی هم بوده است... و گویا امبولانس بازی(جمع کردن حشرات روی اب)از بازی کودکان ان دوران...)

و باز سلام ای خانه ای که هیچ گاه از سلام خالی نیست و دم به دم پر می شود از ادم هایی با سلامی گرم...

ادم هایی که انگار جنبه اعجاز این خانه وا میدارتشان تا دگر گونه باشند...

و سلام ای همه ی احساسات خوب در این خانه و ای زنی که باعث شدی این خانه جدا شود از مکان زمان و دنیا.

سفر نامه من رو توی وبلاگ http://goomshode.blogsky.com بخونید حتما!!!!با مزست