توهم

کلاغ ها جیک جیک میکنند

و من پا به اسمان میگذارم

تو اینجا هستی؛ در اسمان کنار من...

و من شعفناک از سخن راست او:

این را بگیر؛به او خواهی رسید...

نگاه کن!کلاغهای اینجا چه پرهای زردی دارند

میگویم:و من همیشه اینجا خواهم ماند...

صدای غار غار می اید

نگاه میکنم!کلاغی ست با پرهای مشکی...

اثر توهم زا پایان گرفته؛

هراسان به سمتت بر میگردم؛

نیستی.

 

بعضی وقتها یه کارهایی میکنم که خودم فکر میکنم دارم یه کاری انجام میدم اما در واقع دارم یه کار دیگه انجام میدم نمیدونم میفهمید یا نه؟مثلا میخوام یکیرو شاد کنم اما دارم ناراحتش میکنم میخوام که عشق بورزم اما دارم تنفرو توی صورت طرفم میپاشم...

بعضی وقتها فکر میکنم خود خود شیطانم....

مثل یه شکنجه ادواری میمونه که من کسانی رو که دوست دارم با رفتارهای نا خود اگاهم عذاب میدم و بعد عذاب کشیدنشونو به تماشا میشینم و عذاب میکشم عذابی چند برابر اونها.....

امشب جوابهای کنکور میاد یا از فردا دیگه نمیام یا میام...بستگی داره...برام دعا کنید....