نارنج

تموم شد رفت بعد از ۴ سال خوبی و بدی نارنج بساطشو جمع کرد و رفت.خداحافظ

نارنج

تموم شد رفت بعد از ۴ سال خوبی و بدی نارنج بساطشو جمع کرد و رفت.خداحافظ

وصله ناجور....

انگشتانم را بر روی لب هایم فشار میدهم.

سکوت کن...

و خاموش باش بر این نا ارامی غم انگیز.

به اغوش چه کسی پناه برم؟تا برایم از ارامش اب ساکن خاطره تعریف کند؟دوست دارم از کف دستم ان قدر خون بچکد تا این صفحه را سرخ کند..

لکه سرخ در سفید کاغذ و خاکستری خطوط وصله نا جوری ست...

پس بگذار خون ان چنان بر این کاغذ بریزد تا لکه قرمز در میان خاکستری ها و سپید ها تنها نماند.